زندگی

رأی داده ام ☝️

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ق.ظ

denj-meysam.blog.ir

 

ساعت حدود یازده بود که کارم با لپ تاپ تموم شد.به داداش بزرگم تماس گرفته بود تا بیاد و باهم بریم برای دادن رأی.ساعت از یازده گذشته بود که داداشمم اومد و ماهم آماده شدیم و حدود ساعت دوازده بود منو داداشم و مادرم راه افتادیم.من طبق معمول با ویلچر رفتم.
به حوزه‌ی رأی داشتیم می‌رسیدم که یکی از نامزدهای شورای روستامون تو قهوه خونه نشسته بود و دورا دور بامن احوال پرسی گرمی کرد،و غیر مستقیم متوجهم کرد که رأی یادت نره.😉


خلاصه رسیدیم به محل رأی‌گیری که مدرسه راهنمائی دخترانه رو به حوزه انتخابیه تبدیل کرده بودن.داخل حیاط مدرسه شدیم و من تا دم پله رفتم،داداشم شناسنامه‌ها رو برد بالا.بعداز چند دقیقه دوتا خانم با دوتا برگه و یه استامپ آوردن و منم انگشت زدم☝️.و این دومین باری بود که من برای دادن رأی انگشت زدم.

خواستیم برگردیم که یهو خالم رسید.مادرم و داداشم و خالم گرم صحبت شدن.البته منتظرم بودیم تا نوبت خالم بشه برای دادن رأی.بعد گذشت نیم ساعت نوبت خالم هم شدو رفت و با انگشت سبابه آبی اومد پایین.ماهم با خاله خداحافظی کردیم و برگشتیم سمت خونه.

وقتی رسیدیم،من کمی تو حیاط موندم.چند وقتی بود اصلا از خونه بیرون نرفته بودم.هوای خیلی خوبی هم بود،خواستم بخوبی از هوا و طبیعت زیبا دیدن کنم.مزرعه‌های برنج رو هم به تازگی نشاء کردن،جلوه زیبایی به اطراف خونه‌مون داده بود.یه نیم ساعتی موندم و بعدش با کمک داداشم اومدم بالا.

نظرات  (۳)

من صبح زود رفتم رای دادم
پاسخ:
احسنت ب شما.
من تمام سعیم رو کردم زودتر برم اما شد 12
۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۱۹ علیـ ــر ضــا
موفق باشید 
نتیجه رو دیدین 👍😐
پاسخ:
تشکر.
بله غیرفابل پیش بینی بود
۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۸ ....جلیس العقل ....
ممنون
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی