زندگی

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

پوستر تبریک شب یلدا

 

خجسته شب یلدا را به دوستان بلاگری تبریک عرض میکنم

همیشه دلتون شاد ، لبتون خندون ، زندگی تون پر از آرامش و عمرتون طولانی

 

یلدای قدیم:
همه در زیرِ کرسی می‌نشستیم
به غیر از تخمه، فندق می‌شکستیم

سماور بود و ایضاً چای تازه
کنارش قند با خرمای تازه

پدر می‌خواند با لپ‌های قرمز
«مرا عهدی ست با جانانِ» حافظ

غذا هم قیمه بود و آشِ شلغم
کنارش بود کوکا یا که زمزم

یکی از بهرِ همسر شال می‌بافت
برای سردی آن سال می‌بافت!

تمام خوردنی‌ها مشتری داشت
انارِ ساوه طعم دیگری داشت

من و «یلدا» حسابی شاد بودیم
ز بند غصه‌ها آزاد بودیم

وَ تا بعد از سحر بیدار بودیم
نه فکر درس و کار و بار بودیم…
 
یلدای مدرنیته:
پیامی داد بابا در تلگرام
که «امشب هست اینجا سفره و شام

ولیکن شاممان باشد رژیمی!
گذشت آن حال و احوال قدیمی!

اگر که مایلید امشب بیایید
وگرنه شاد باشید هرکجایید!»

و ما رفتیم و یک گوشه نشستیم
کمی در لاکِ خود تخمه شکستیم

نه کرسی بود و نه یک چای تازه
نه حتی یک عدد خرمای تازه

سپس آورد مادر چای لیپتون
که طعمش بود مثل طعم ناخن

برادر آمد اما آخر شب
سر و وضعش کثیف و نامرتب

سرش پیوسته بودش توی گوشی
درون گوش او هم بود گوشی!

و خواهر بود پای ماهواره
که گیرد با پیامک گوشواره!

زنم در گوشه‌ای سرگرم لپ‌تاپ
و آهنگ مسیجش بود «‌هاپهاپ»

و «یلدا» خواب، چون کنکور دارد
دلش از ترس رتبه شور دارد

نه حافظ بود و نه اشعار تازه
همه بی روح، مانندِجنازه

برادر شاکی از یک باجناغو …
وَ خواهر نیز درگیر طلاق و …

بدم آمد از این اوضاع خانه
همین‌طور از انار و هندوانه

نمی‌خواهد که خیلی شیک باشیم
فقط یلدا به هم نزدیک باشیم

 

📝 امیر حسین خوش حال

 

نام ترانه: شب یلدا

با صدای: حامد محضرنیا

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۹:۴۱
میثم ر...ی

سلام ....نمیدونم برداشتم از اینکه میخوایین مشکلات بچه ها رو به مسولین برسونین درسته یا نه ....ولی قصه ی غصه های ناگفتمو تو همه تنهایی مینویسم.

 

هفده سالم که بود فقط خانوادم بیان کردن که من دچار یک بیماری ژنتیکی پیشرونده هستم از اون روز به دلیل فقر خانوادم فقط رشد بیماریمو میدیدم بدون هیچ حمایتی که از خانواده فقیر و پر جمعیت من بشه ...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۱۰:۴۲
میثم ر...ی

باعرض سلام و خدا قوت خدمت مسوولین گرامی و دوستان
ما سه معلول جسمی و حرکتی هستیم. 9 ماه است که درگیر انتقال پرونده از بوشهر به تهران هستیم. دراین میان به مشکلات فراوان برخوردیم پس از اینکه با دوندگی های زیاد سه پرونده به صورت دستی ارسال شد و از طریق یکی از دوستان پرونده ها از پست تحویل گرفت و به بهزیستی برده شد.

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۱:۰۲
میثم ر...ی

زندگی

 

ای احمدیان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدی دلم مسرورست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات

 

زندگی

خداوند می فرماید:
هرکه گرفتاری و مصیبتی بر او وارد آمد او بر آن مصیبت صبور و بردبار بوده من حیا میکنم در روز قیامت برای او پرونده ای باز کنم.

 

معلول توان یابی است که از فضای پاییزی بهار می سازد!

 

فرا رسیدن سالروز تولد حضرت ختمی مرتبـت
محمد مصطفـی رسول الله () و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را به عموم مسلمین جهان، و هم زمانی با روز جهانی معلولین را به تمامی معلولین صبور با نشاط تبریک و شادباش عرض می نمایم.

 

 

نام ترانه: محمد(ص)
با صدای: حامد زمانی

 


نام ترانه: درد ما

با صدای: داوود جهان و محسن فرهادی

(به درخواست کمپین سراسری پیگیری تصویب لایحه معلولین)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۱:۵۷
میثم ر...ی

سلام وقت بخیر

من میخوام در مورد بیمه و خدمات بیمه که حق معلولین است اما متاسفانه شامل حال معلولین نمیشود مثل بریس، دست و پای مصنوعی درخواستی از مسولین کنم. متاسفانه مسولین ما دست، پای مصنوعی و بریس را جز وسایل زیبایی قرار داده اند!.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۲
میثم ر...ی

من برادری دارم که مهجور جسمی حرکتی شدید هست. ۶ساله مادرم فوت کرد و دوتا خواهرام بخاطردوری مسافت راه و نبود امکانت مسئولیتی قبول نکردند. من با توافق شوهرم مسئولیت اون رو به عهده گرفتم. ولی خوب میدانید که نگهداری از این افراد کاربسیار دشواریست و هزینه بر
و اون هیچ حقوقی هم نداره.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۰:۴۰
میثم ر...ی

زندگی

 

سلام به شما دوستان همیشه همراه ؛ امیدوارم حالتون خوب باشه.

اگر جویای حال من باشید،باید عرض کنم خدمتتان حال جسمی خوبه ولی حال روحیم تعریفی نداره.☹️ دلایل زیادی هست که متاسفانه همه اش قابل ذکر نیست😁.چند وقتی هست که خاطره ننوشتم،دلم خیلی تنگ نوشتن شده.اما متاسفانه ابزار خاطره نویسیم سوخته!😟 قبلاها ابزار نوشتن یه خودکار بود و یه برگ دفتر.اما تو این دور زمونه همه چیز دیجیتالی شده و تکنولژی جای تمام ابزارآلات قدیمی رو گرفته. درسته کار با لوازم هوشمند خیلی سریع تر و آسونتر پیش میره اما هیچی جای نوشتن روی برگه و نقاشی بروی بوم نقاشی و خوندن کتاب زیر چراغ خواب و... نخواهد گرفت.

 

وقتی تمام کارِت با لوازم دیجیتالی باشه، باید منتظر خراب شدنش و عقب موندن کارات باشی.

متاسفانه برای منم همین اتفاق افتاد.من تمام مطالب وبسایتم ازجمله خاطره نویسی،پستای گردشگری و... رو با گوشی عزیزتر از جانم آماده میکردم. اما یهو ناقافل رفت تو کما و تنهام گذاشت.😞 از اون روز به بعد دستم خالی موند و نتونستم چیزی بنویسم. الانم ماجرای زیادی برای نوشتن دارم اما فعلا امکانش وجود نداره،به همین خاطر بصورت تیتر وار اتفاقها و ماجراهایی که از لحظه خراب شدن گوشیم مینویسم تا از خلاصه ماجرا خبر داشته باشین.

 

» ماجرای خراب شدن گوشیم

» دو بار رفتن من به بیرون و ماجاراهای آن

» اومدن برادر زادم به خانه ما

» ماجرای اومدن خواهربزرگم از قزوین

 

امیدوارم روزی شروع به خاطره نویسی کنم ، به امید آن روز.👋

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۰:۵۱
میثم ر...ی