زندگی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز اول عید» ثبت شده است

اولین روز سال


سه شنبه شد و وارد اولین روز فروردین شدیم.
یکی یکی خواهر و خواهرزاده‌هام از خواب بیدار شدن،منم با سروصدای اونا بیدار شدم.
صبحانه آماده شد و همه مشغول خوردن صبحونه بودن،منم طبق معمول دراز کشیدم تا خستگی بعد خوابم در بره.😉


بعداز صبحونه همگی آماده شدن برای رفتن.خواهر بزرگم با بچه‌هاش رفتن خونه‌ی پدرشورش و خواهر کوچیکم با بچه‌هاش رفتن خونه؛و همینطور زن داداشمم رفت خونه‌شون.
حالا فقط تنها مهمون مون خواهر وسطیم بود و دوتا بچه‌هاش.

بعدازظهر داشتم استراحت میکردم که برادرزادم بهم پیام داد: ما فردا شب خونه‌ی شما هستیم.و گفت به بچه‌ها هم بگو فردا شب بیان که دور هم باشیم.
خلاصه زمان گذشت و غروب زن داداشم تماس گرفت و به مادرم گفت ما فردا نهار میایم خونه‌تون.😐


به برادرزادم میگم شما که قرار بود شام بیاین،یهو چطور شد! میگه اونطرف برنامه‌شون عوض شد،مجبور شدیم برنامه‌ی اینورم تغییر بدیم.😟

برنامه‌ی مهمونی عید از برنامه‌ی بازی‌های جام جهانی حساستر شده.🙃

معمولا اولین روز عید خونه‌ی همه شلوغ و  مهمون میاد،ولی خونه‌ی ما روز اولی مهمونامون رفتن.

این خاطرات ادامه دارد . . .

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۰۹
میثم ر...ی