زندگی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تبریک تولد» ثبت شده است

denj-meysam.blog.ir


🌍 روز تولد هرکسی به یه صورتی هست...

☑️ بعضیا تاریخ دقیق تولدشون در شناسنامه ثبت نشده.خب البته بیشتر این افراد در دهه‌ی ۲٠ تا ۴٠ متولد شدن،در اون زمان زیاد به تاریخ تولد اهمیت نمیدادن.

☑️ بعضیا تاریخ دقیق روز تولدشون تو شناسنامه ثبت هست اما براشون فرقی نمیکنه چه روزی باشه و اینجور چیزا رو سوسول بازی میدونن.

☑️ یه عده هستن تاریخ تولدشون رو میدونن اما مشغله زندگی حواس نمیزاره براشون و کلا فراموش میکنن.(البته معمولا آقایون یادشون میره،خانوما در این موارد فوق‌العاده دقیقا).

☑️ افرادی هم هستن چندین روز مونده به تولدشون مستقیم و غیرمستقیم با زنگ و پی ام و فیس تو فیس و گذاشتن روز شمار معکوس روی پروفایلشون؛رسیدن روز تولدشون رو به خانواده و دوستان یادآوری میکنن اما جز چندتا تبریک ساده چیز دیگه‌ای نصیبشون نمیشه.

☑️ تعدادی هم هستن که اگه براشون جشن تولد مجلسی نگیرن و چند ده میلیون خرج نزارن دست خانواده خیالشون راحت نمیشه.

✅ اما من... مدل من یه مقدار با این دسته‌ها فرق میکنه.من تا حدود ۱۵ الی ۱۶ سالگی نمیدونستم تولدم چه روزیه🤓 .شاید عجیب باشه اما نمیدونستم دیگه.خب این چیزا زیاد برام اهمیت نداشت.تا اینکه یروز شناسنامم دستم بود.چشمم خورد به تاریخ روز تولدم،ازون روز منتظر بودم تا روز تولدم برسه.نمیدونم چرا یهو انقدر برام مهم شده بود!🤗

همیشه هم اصرار داشتم که باید برام جشن تولد بگیرن.خلاصه روز تولدم رسید و خانواده با یه کیک دست پخت و شمع و چندتا وسیله خوردو ریز سر و تهش رو هم آوردن.با تمام سادگیش اما برام راضی کننده بود😇 .اولین سال بود و جالب بود برام.

چندسالی به همین ترتیب گذشت.دیگه جشن برام هیچ جذابیتی نداشت.به همین دلیل دیگه اصراری برای جشن نداشتم و گفتم تبریک تولد کافیه
🙂 .همین تبریک ها خوشحالم میکنه.
اما شنیدن تبریک تولد خیلی برام مهم بود و روز تولدم منتظر بودم همه تبریک بگن.

شنیدن تبریکات تا پارسال خیلی برام با اهمیت بود.
وقتی یکی بهم تبریک میگفت خوشحال میشدم و اگه کسی یادش میرفت سعی میکردم ناراحت نشم
😣 اما میشدم.
ولی امسال هیچ جذابیت و شادی خاصی برام نداره.شاید به دلیل اینکه کم کم دارم میرسم به مرز ۳٠ سالگی.😞


مثل اینکه بحران ۳٠ سالگی داره میاد سراغم😓 .اما من که هنوز ۳٠ سالم نشده،تازه رفتم تو ۲۹سالگی!.نیست من تو همه چی پیش فعالم،زودتر از بقیه به بحران سن و سال رسیدم!😀

راستی امروز تولدمه🎉...پاک داشت یادم میرفتا!

۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۴
میثم ر...ی

سلام دوستان



دیروز تولد من بود.میخوام یه خاطرهٔ کوتاه از اتفاقات روز تولدم بنویسم شاید واسه شماهم خوندش جالب باشه
.

همونطور که گفتم دیروز یعنی ۲۸خرداد،تولد ۲۸سالگیم بود.
من با اینکه به ظاهر نشون نمیدم که تبریک تولد برام اهمیت داره اما وقتی یکی بهم روز تولدم رو تبریک میگه در درون خودم کلی ذوق میکنم.

چند ماه پیش من تو یه سایتی عضو شدم،یه سایتی که انجمن داره،اونجا اعضا باهم صحبت میکنیم و مراسم هارو به هم تبریک و تسلیت میگیم و... یه تاپیک هم داره مخصوص تبریک تولد که هرموقع تولد یکی از اعضاء میشه اونجا بهش تبریک میگیم.
من از وقتی که عضو سایت شدم منتظر بودم که روز تولدم برسه تا ببینم چطور بهم تبریک میگن.و همینطور تو گروهی که عضو هستم.

خلاصه روزها و ماه ها گذشت تا رسید به شب قبل تولدم.
برادرزادم که باهم تو یه گروه عضو هستیم به من تبریک گفت بعدش بقیه اعضا گروه که الآن دیگه باهم دوستای صمیمی هستیم لطف کردن و بهم تبریک گفتن.
و چون چند نفر از بچه‌های گروه که تو اون سایتی که من عضو هستم عضو اند،خیالم از این بابت راحت بود که حتما فردا یه تبریک تولد حسابی برام تو سایت میزارن.(حالا داشتم فکرمیکردم که با چه جملاتی ازشون تشکر کنم).
همون شب هم یکی از خواهرام پیامک زد و بهم تبریک گفت.

ساعت از دو بامداد گذشته بود که گوشی رو خاموش کردمو گذاشتم کنار.خواستم بخوابم که یهو یادم اومد کاش میرفتم یه سری به سایت میزدم.دیگه حوصله نداشتم،گفتم فردا میرم نگاه میکنم یجا ازشون تشکر میکنم.
صبح بیدار شدم مثل روزهای گذشته اول به کارم رسیدم.داشتم کارمو انجام میدادم که خواهر بزرگم زنگ زد به گوشیم،من چون مشغول کار بودم مامانم گوشیو جواب داد.من مطمئن بودم که خواهرم بخاطر تبریک زنگ زده و منتظر بودم به مامانم بگه گوشیو بده میثم.
کلی منتظر موندم آخرش دیدم مامانم خداحافظی کردو گوشیو قطع کرد.با تعجب ازش پرسیدم مگه بامن کار نداشت؟! مامانم گفت نه فقط بهت سلام رسوند.

کارام که تموم شد سریع رفتم به سایت سرزدم که ببینم چند نفر بهم تبریک گفتن.وقتی سایت بالا اومد دیدم اولین تاپیک برای تبریک تولدهاست،سریع بازش کردم دیدم همه برای عضوی که روز قبلش تولدش بود رو تبریک گفتن!
تا شب چند بار رفتم به سایت سر زدم اما خبری از تبریک نبود.
البته اینم بگم دیشب خواهر بزرگم بهم تبریک گفت و یه هدیه‌ی خوب برام فرستاد.


امیدوارم برای شما انقدر تبریک تولد اهمیت نداشته باشه چون ممکنه مثل من ضایع بشید،و هیچوقت منتظر تبریک کسی نمونید چون بازم ممکنه مثل من ضایع بشید خخخخخخخخخ...

امیدوارم ازین خاطرم خوشتون اومده باشه و کمی شاد شده باشید،منم به همین دلیل گذاشتم،وگرنه اصلا نمیخواستم خاطرهٔ ضایع شدنمو بزارم وبلاگ :) ;) :)


بدرود.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۰
میثم ر...ی