دنیای بی رحم
سلام به همراهان عزیز
تاسوعای حسینی رو تسلیت میگم.ما رو در دعاهای خیرتون بی نصیب نگذارید.
هیچکس از روز بعدش خبر نداره؛این جمله ای که همه به همدیگه میگن اما هیچکس به باور قطعی نرسیده که برای خودش یا خانوادش مسئلهای پیش میاد.
همه تصادف رو برای آدمای دیگه میبینن؛بیماریهای سخت و لاعلاج رو برای بقیه تصور میکنن؛مرگ رو همیشه واسه دیگران میدونن و اصلا فکرشو نمیکنن روزی نوبت خودشونم میشه،شاید خیلی زود!.
زود آره خیلی زود!تو این چند سال آدمای معروفی رو دیدیم که در سن جوانی جون خودشونو از دست دادن.
آدم اینجور موقعها تو فکر فرو میره که با این همه دکتر و متخصص حاذق چطور نمیشه خیلی از بیماریها رو پیشگیری کرد!
سن مرگ و میر روز به روز داره پایین تر میاد! البته منظورم بجز سرطان و بیماریهای خاص هستش؛اونها که همیشه بودن.مرگ های ناگهانی داره افزایش پیدا میکنه.
هفتهی پیش بود خبردار شدیم یکی از آشناهامون بچهی ۱۱ سالش فوت کرده! این خبرو بابام بهمون داد.
وقتی شنیدیم همه چند دقیقه شوکه شده بودیم و نمیدونستیم چی بگیم!.خواهر وسطیمم اومده بودن شمال،چون این پسر بچهای که فوت کرده بردارزاده ی شورخواهرم میشد(یخورده پیچیده شد میدونم).
من اون شب مدام داشتم به این اتفاق فکر میکردم که چرا اینطوری شد؟مگه اون پسر چه گناهی کرده بوده که باید انقدر زود این دنیا رو ترک کنه؟چقدر این دنیا بی رحمه!مگه این پسر بچهی یازده ساله چقدر جا رو پر کرده بود که این دنیا تاب نگه داشتنش رو نداشت؟
بگذریم از اینکه با اینکه چند ساله بخاطره بیماریش پدر مادرش پیش بهترین متخصص ها برده بودنش اما تشخیص شون فقط آلرژی بوده و متوجه نشدن که یه قسمت از ریه رو نداره و فقط داره با نصف ریه زندگی میکنه :|||
واقعا برای بعضی دکتر ها متاسفم که مشخص نیست تخصص شون رو از کجا گرفتن!.
ببخشید اگه ناراحت تون کردم....التماس دعا...
بدرود.