دلنوشتههای ناخوانده(شماره ۱۵)
چندسال پیش به خاطر اینکه درمانم طول میکشید نامه از پزشک شهرستان داشتم برای اومدن به تهران و زیر نظر پزشک بودن (فیزیوتراپی خاص، تحریک مغناطیسی مغز و از این قبیل کارها) همچنین نامه بهزیستی شهرمون رو هم آوردم تهران...
اما به هیچ وجه قبول نکردن! حتی یک شب!. گفتن تهران فقط برای تهرانیهاست!
ما هم با کلی هزینه اومده بودیم. همونروز بعد از ویزیت دکتر گفتیم نمیتونیم بمونیم، جای خواب نداریم و برگشتیم!. شاید اگر اون موقع محل اقامت بهمون میدادن حال و وضعمون خیلی بهتر از الان بود...
ارزونترین جایی که برای 2 نفر سراغ داشتیم حوالی میدون راهآهن بود که اون هم حدود شبی 50 هزار تومن بود که وسعمون نمیرسید برای چندهفته یا حتی چندماه درمان...
ضمناً در بهزیستی شهر ما چندساله که توی نوبت دریافت وسایل مورد نیاز هستیم، درخواست وام، کمک هزینه درمان و خیلی موارد دیگه، به هیچ وجه کمک نمیکنه...
بنده ویلچر برقی نیاز دارم، خونه مناسب سازی میخواد، حتی تخت طبی ندارم روی زمین میخوابم... با اینکه جسمی حرکتی شدیدم ولی به جز این 53 تومن که اون هم چندماه نامتاوب پرداخت نمیشه هیچ خدماتی از بهزیستی ندیدم... تماس گرفتم بابت چندماه واریز نشدن همین چندرغاز، گفتن برو خدا رو شکر کن همینو هم ریختن ...
خدمات بهزیستی فقط برای خودشون (کارمندان) و آشنایان نزدیکشون هست و بس...
سراغ دارم کسی رو که باهاش در ارتباطن چه خدماتی میگیرن ولی به ما که میرسن ...
وقتی به سختی کسی تو رو میبره اداره بهزیستی، انگار ارث پدرشون رو خوردی، جوری نگاهت میکنن که از خجالت آب میشی میگی کاش نمیومدم... با عصبانیت و تندی انگار میخوان لطف بزرگی در حقت بکنن یا از حقوق خودشون چیزی بهت بدن و ... رفتار خشک، سرد، بَد و به دور از انسانیت...
برای حمایت از توان یابان عزیز...
به کمپین "سراسری پیگیری تصویب لایحه حمایت از حقوق معلولان" بپیوندید!.