زندگی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است

زندگی

 

بله،همونطور که در مطلب قبل گفتم ماجرای هفته‌ی گذشته هنوز کاملا تموم نشده و پله آخرش مونده.😕 و اون هم تکمیل کردن فرم وکالت هست که هفته‌ی گذشته نیمه کاره مونده بود. اینبار با داداشم و خواهرم هماهنگ کردم که پنجشنبه صبح یعنی پریروز،باهم بریم دفتر اسناد و کار تموم بشه.

خواهر کوچیکم عصر چهارشنبه با بچه‌هاش اومد خونه‌مون. که هم یه شب باهم باشیم، و هم فرداش زودتر راه بیافتیم. صبح پنجشنبه قبل از ساعت ۹ درحالی که نم نم بارون هم می‌بارید🌦،همگی راه افتادیم تا سریع‌تر کارو انجام بدیم و دیگه ازین رفت و آمدها راحت شیم؛😊 نمی‌دونستیم یه برنامه‌هم اینجا قرار برامون اجرا بشه.😐 رسیدیم جلو درب دفتر اسناد،خوشبختانه جا برای پارک ماشین بود! خواهرم مدارک رو گرفت و رفت داخل.

بعداز دو سه دقیقه خواهرم با چهره عصبانی و غر غر کنان😠 اومد نشست تو ماشین و گفت: میگه دو روزه سیستم قطع،ماهم هیچ کاری از دستمون بر نمیاد!. چند دقیقه‌ای موندیم و خواهرم به عنوان آخرین شانس رفت یبار دیگه از اوضاع احوالات سیستم پرس و جو شد،اومد گفت: میگن چند دقیقه منتظر بمونین احتمالا بزودی وصل میشه. و ما منتظر موندیم...🙄 کلا در این یه هفته،انتظار اصلی ترین کارمون شده بود.

مدت زمانی گذشت و خبر رسید که سیستم وصل شده اما خیلی کُنده و با این سرعت نمیشه کاری کرد. و ما بازهم بنا رو بر انتظار گذاشتیم و منتظر موندیم. خواهرم یه برگه آورد گفت اینو دادن گفتن بخونین،مواردی که قید شده رو هرکدومو نمیخواد وکالت بده رو خط بزنین و هرموردی هم که قید نشده اضافه کنین.منم کلا برگه رو ندیدم،خواهر و داداشم درحال مطالعه بودن! منم گفتم هرچی داره آخرش بنویس و غیره... یعنی وکالت تام میدم به مادرم. چیزی خاصی که ندارم، جز دو باب منزل، سه دهنه مغازه، دو سه هکتار زمین و حدود صدتا گاو و گوسفند.همین!😉 (کاش اینا واقعی بودن😐).

بعد مطالعه دقیق خواهرم برگه رو برد تحویل داد و دو سه دقیقه بعد اومد گفت: خب باید بریم تو،پنج دقیقه دیگه نوبت ماست. باید چند دقیقه زودتر می‌رفتیم تو تا وقتی نوبتمون شد سریع با دستگاه اسکنر از اثر انگشتمون اسکن بگیرن.☝️ رفتیم داخل و من روی صندلی نشستم،یخورده برام سخت بود اما باید تحمل میکردم. چند دقیقه‌ای منتظر موندیم و بالاخره نوبت ما شد.

اول خواهر و برادرم به عنوان شاهد انگشت زدن و امضاء کردن. بعدش من با کمک داداشم رفتم جلو میز و اول روی دستگاه انگشت زدم و بعدش روی بیش از ۱٠تا برگه!😐 تو کارشون خیلی دقت داشتن و مو لا درزش نمیرفت!(البته با همین دقتهاشونه که ایران شده پر از اختلاسگر)بگذریم...😒 و بدین ترتیب کار ما با دفتر اسناد هم تموم شد و خیالمون راحت شد.😇

رسیدیم خونه،خواهرم موقع رفتنی از کوچه‌ی باریک مون،چرخ ماشینش لیز خورد و رفت تو جوب!😯 اما خوشبختانه با کمک اهالی محل ماشین رو کشیدن بالا و این قضیه بخیر گذشت.🙂


و در اینجا پایان این ماجرای سخت و نفسگیر رو اعلام میکنم.امیدوارم دیگه هیچوقت تکرار نشه.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۲
میثم ر...ی

زندگی

 

بالاخره پس از 567 روز فعالیت بی وقفه(گاهی وقتا با وقفه‌هایی کوتاه)، تلاشم بی نتیجه نموند و با آماری که بر و بچه‌های بیان آماده کردن،وبلاگ زندگی در لیست وبلاگ‌های برتر سال 95 قرار گرفت.

👏👏👏🤗🤗🤗👏👏👏

اینجا جا داره از دوست خوبم هادی برای پیشنهاد ساخت وبلاگ تشکر کنم.🙏🌹
و همچنین سپاس فراوان از شما عزیزان که با نظرهاتون موجب افزایش روحیه و انرژی من شدین.🙏💐

به امید روزهای بهتر...

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۰
میثم ر...ی

زندگی


خلاصه روز سوم رسید و موقع‌اش شد تا جواب سوالات چالش مرگ رو خدمتتون عرض کنم.
اول بگم که در این سه روز من مدام پیگیر بودم و مطالب سایت‌ها رو استخراج میکردم تا به جمع‌بندی درست برسم.
البته جواب‌ها خیلی طولانی و توضیحاتش مفصل بود.من سعی کردم خلاصه‌اش کنم و مغز مطلب رو بزارم براتون.

حالا دیگه وقتشه برسیم به جواب‌های چالش مرگ:

تصورتان از لحظه‌ی مرگ و جدا شدن روح از جسمتان چیست؟
لحظه‌ی مرگ از نگاه پزشکی: بعد از سالها تحقیق و آزمایش دانشمندان متوجه شدند که مغز آغازگر مراحل مرگ است. وقتی فرد در شرایط غیرقابل تحمل درد و یا نزدیک مرگ است، مغز هورمونی ترشح می‌کند که خودش را درحالت خواب و خاموشی می‌برد و رفته رفته تپش قلب آرام می‌شود  و مصرف اکسیژن قطع می‌شود. به علت نرسیدن اکسیژن به بدن، بدن وارد مرحله بی‌دردی و فلج شدن می‌شود، و اندام‌های حیاتی با علت نبود اکسیژن و گردش خون از کار کردن باز می‌استند و آرام می‌گیرند. در نهایت آخرین عضو بدن که می‌میرد مغز است.

و اما از منظر روایات: جان کندن و قبض روح برای عده ای سهل و آسان و برای بعضی دیگر صعب و دشوار است و بدیهی است که این امر به اعمال و رفتار انسان منتهی می شود.
با عنایت به آیات قرآن کریم، قبض روح و هنگامه جان دادن آدمیان، به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: افراد با ایمان و فداکار هستند که در هنگام مرگ، غم و اندوه آنان پایان می پذیرد و نویدهای خوشحالی پی در پی به آنان داده می شود.

دسته دوم: افراد کافری که ایمان به خدا و پیامبران نیاوردند، قرآن نیز درباره ی نحوه ی جان دادن و قبض روح آنها می فرماید: اگر ببینی که ستمگران در گرداب های مرگ هستند و فرشتگان دستهای خویش را گشوده که جان آنها را بگیرند، به آنان می گویند: جانهای خویش را بر آرید، امروز به عذاب خفت بار سزا داده می شوید به خاطر آنچه به ناحق سخن گفتید.

دسته سوم: این گروه افراد با ایمانی هستند که به وظایف خود عمل نکرده اند اینها هم وضع رقت باری دارند.
روایتی از امام علی (ع) که می فرمایند: «جان دادن سه دسته از مسلمانان مانند کفار است و آن سه طایفه عبارتند از؛
۱- آنهایی که بر مردم ظالمانه حکومت می کنند. ۲- آنهایی که مال یتیمان را به یغما می برند.
۳- آنهایی که شهادت به دروغ می‌دهند.

لحظه‌ی خاک سپاری چه حسی خواهید داشت؟

مطابق روایاتی که از پیشوایان معصوم (صلوات الله) در این زمینه وارد شده است، هنگامی که جنازه ای را حرکت می دهند، صدا می زند که مرا زودتر به منزلم برسانید، و نیز هنگام غسل دادن در جواب فرشته ای که به او می گوید: آیا دلت می خواهد به دنیا بازگردی؟! می گوید: خیر، دیگر نمی خواهم به سختی و تعب دنیا برگردم.

اما در مقابل کافران و نیز گنهکارانی که عمری در مسیر ضلالت و گمراهی قدم نهاده اند و غرق در شهوت و هواپرستی دنیا بوده اند، از اینکه مرگ به سراغشان آمده، و قصد شکارشان را دارد بسیار خشمگین و ناراحتند، لذا از مرگ که بساط آنها را بر هم زده، و کاخ آرزوهایشان را ویران ساخته است، بسیار غمگین و هراسانند.

در هنگام پرسش سوالات نکیر و منکر چگونه پاسخ خواهید داد؟
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هنگامی که جنازه ی انسان را دفن می کنند، دو فرشته به نام نکیر و منکر نزد او می آیند، که صدایشان مانند رعد غرّنده، و چشم هایشان مانند برق خیره کننده است که زمین را با نیش های خود می شکافند، و پاهای خود را همراه با موهای خود به شدت بر زمین می کوبند و به سوی مرده می آیند.

البته چگونگی برخورد آنها با میّت، براساس میزان ایمان و انحراف او متفاوت خواهد بود، و آنها متناسب با وضعیت ایمان و عقیده ی میت با او رفتار خواهند نمود.

با جمع‌آوری روایات درمورد پرسش شب اول،می‌شود به سوالاتی که در ادامه میخوانید اشاره کرد:


خدایت کیست؟ • پیامبرت کیست؟ • و رهبر و امامت کدام است؟ دینت چیست؟ • عمرت را در چه راهی صرف کرده ای؟ • اموالت را از چه راهی به دست آورده ای؟ • و در چه راهی به مصرف رسانده ای؟ • قبله ات کجاست؟ • کتاب آسمانی ات چه نام دارد؟ • نماز. • زکات. • روزه. • حج

تصورتان از فشار قبر چگونه است؟
در مورد اینکه واقعیت فشار قبر چیست و کیفیت آن به چه شکلی است، اطلاعات دقیقی در دست نیست.

برخی بزرگان دینی معتقدن ممکن است روح در عالم قبر، در بدن داخل شده و عذاب را تحمل کند ...

محمد تقی فلسفی در این باره می گوید: «مقصود از فشار قبر این نیست که دیوارهای قبری که در گورستان حفر شده به هم نزدیک می شوند، و جسد میت را در تنگنا قرار می‌دهند، بلکه مقصود فشار نامرئی و نامحسوسی است که، بر روح و جسد برزخی متوفی، وارد می‌آید و او را به شدت ناراحت می‌کند.

در نهج البلاغه آمده است: یاد کنید از دفعه بدفعه آمدنهاى خوف و بیم‌های مختلف و جابجا شدن دنده‏هاى پهلو از فشار قبر و کر گردیدن گوشها و تاریکى گور ...

وقتى انسان مرد، با قوه ى خیال خود را جداى از دنیا مى یابد؛ همان گونه که در دنیا با همان صورت به واسطه ى خیال، خود را درک مى کرد، وقتى در قبر گذاشته شد، خود را با همان صورت در قبر مى یابد و با این واسطه دردها و عقوبت ها و یا لذت ها را در مى یابد. و این است معنى حدیث: که قبر باغى از باغ هاى بهشت یا حفره‌اى از حفره‌هاى جهنم است.

در هر حال روح با تعلق شدیدی که به جسد دارد، همواره در کنار جسد می‌ماند و از وضعیت خوب یا بد جسد متاثر می‌شود چه داخل در جسد و حساس به احساسات آن باشد چه نباشد. به همین جهت شاید بتوان گفت فشار قبر، می‌تواند کنایه از همان فعل و انفعالات شیمیایی باشد که جنازه را از هم می‌پاشد.

امیدوارم با این توضیحات به پاسخ‌ سوالاتی که در ذهن‌تون بود رسیده باشید.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۴
میثم ر...ی