زندگی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هیئت حسینی» ثبت شده است

زندگی

 

چشم به هم زدیم هشت روز از ماه محرم گذشت! شب‌ها مسجد محله‌مون هیئت دارن و مراسم عزاداری برپاست. مرکز محله‌مون هم تکیه زدنو خرما و چای خیرات میدن. منم دو روز پیش،بعداز چند روز از خونه زدم بیرون.رفتم تا جلو تکیه و چند دقیقه‌ای اونجا موندم.

 

قرار بود مادرم بیاد تا باهم بریم جایی.چند دقیقه منتظر موندم اما نیومد. باهاش تماس گرفتم و گفتم من میرم سمت مسجد تو هم زودتر بیا.و راه افتادم.... رسیدم دم در مسجد،باز چندین دقیقه‌ای منتظر موندم تا مادرم خودشو برسونه.و باهم رفتیم داخل حیاط مسجد و برای اهل قبور چند فاتحه ای خوندیم و برگشتیم سمت خونه.

 

آخر و اول هفته خونه‌مون پر زِ مهمان است. امیدوارم بتونم این دو شب پایانی در هیئت شرکت کنم. عزاداری تو هیئت یه حس حال عجیبی داره،مخصوصا وقتی چراغ‌ها خاموش میشه و مداح میخونه و همه درحال سینه زنی هستیم. تو اون لحضات انگار رو زمین نیستی،انگار روحت برا خودت نیست،انگار از تمام زشتی‌ها دور شدی و داری به روشنایی واقعی میرسی.خیلی جو عجیبیه!

 

پ ن ۱: از همه‌تون التماس دعا دارم.

پ ن ۲: راستی از علیرضا بلوچی بیان کسی خبر نداره؟ دو روزه وبش غیرفعال شده!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۶ ، ۱۰:۲۷
میثم ر...ی