زندگی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبح سحر خیز» ثبت شده است

 

دیروز صبح وقتی بیدار شدم فکر کردم خیلی خوابیدم،از مامانم ساعتو پرسیدم،گفت هنوز ۱٠نشده؛وقتی گفت خیالم راحت شد.
همیشه دوست دارم صبح زود از خواب پاشم،بعد از طرفیم نمیتونم از خواب صبح دل بکَّنم؛همیشه بین خواب و بیداری درگیری دارم.

یخورده دراز کشیدم بعدش با کمک مادرجانم بلند شدم و صبحونه خوردم.بعد زنگ زدم به خواهرم گفت ما تازه راه افتادیم.با حساب زمانی که من انجام دادم ساعت ۱ ظهر میرسیدن.
تلویزیون رو روشن کردم تا یخورده سرگرم شم،شروع کردم کانال پایین بالا کردن.تلویزیون هم الحمدالله هیچی نداره آدم بتونه یه ساعت وقتشو بگذرونه.

بعداز گذشت زمان زیادی که من مشغول نگاه کردن تلویزیون بودم،فکرکردم ساعت ۱۲شده؛به ساعت گوشیم که نگاه کردم ساعت هنوز ۱۱بود،یعنی فقط یه ساعت گذشته بود!خیلی حوصله‌ام سر رفته بود،از بیکاری خوابم گرفته بود.
کار همیشه هم بد نیستا.من وقتی درحال کار کردن هستم،سه ساعت عین برق و باد میگذره اما اونجا از بیکاری مثل
  slow motion (صحنه آهسته) میگذشت.

به هر ترتیب چند دقیقه‌ای از ۱ ظهر گذشته بود که خواهرم اینا رسیدن.بعدش جای شما خالی مشغول نهار خوردن شدیم.بعدازظهر هم بعد کمی استراحت اومدیم خونه.از لحظه‌ای که خونه رسیدیم کار من شروع شد،کارارو تقریبا تونستم انجام بدم.

دیشب اختتامیه پارالمپیک ریو بود.پارالمپیکی که برای ما خوب تموم نشد،درسته که با مدال طلای والیبال نشسته مون پرونده ما در ریو بسته شد اما متاسفانه این پارالمپیک با مرگ یکی از ورزشکارهای خوب خوش اخلاقمون بهمن گلوار نژاد همراه بود.
امیدوارم خداوند روح این عزیز رو شاد کنه و برای خانواده این عزیز صبر و بردباری عطا کنه.




 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۱
میثم ر...ی