زندگی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره باهیجان» ثبت شده است

سلام دوستان عزیز

    
 ایندفع اومدم با یه خاطره ی جدید و متفاوت


ایندفع میخوام یه خاطره از دنیای مجازی براتون تعریف کنم،یه ماجرا از گروهی که عضوم تو تلگرام.
امیدوارم تا آخر بخونین و خوشتون بیاد.آخرشم میخوام نظرتون رو درمورد این ماجرا بپرسم.
بزارین یکم از گروهمون براتون بگم.
این گروهمون با گروه های دیگه فرق داره،با تمام حفظ احترامی که واسه هم قائلیم درعین حال خیلی هم صمیمی هستیم.و معمولا دختر و پسر که دارن همو صدا میزنن با لفظ خانم و آقا صدا میزنن.البته الزامی نیست اما اینطور بوده.
برسیم به ماجرای اصلی....
چند روز پیش یه عضو جدید بهموم اضافه شد به نام "همایون"
وقتی اومد بعد احوال پرسی و آشنایی،دیدم فریبا(مدیر) و بهار رو بدون گفتن خانم اسمشونو صدا میزنه.واسه من یخورده جالب بود.
خلاصه گذشت تا دوشب پیش که همایون،فریبا رو صدا زد.رسول یکی دیگه از عضو گروه گفت فریبا نه فریبا خانم.

همایون با شوخی گفت نه همون فریبا.رسول گفت بزار حرمت ها شکسته نشه،و رو این حرفش سرسختانه ایستاده بود که تنها اسمو صدا کردن میشه حرمت شکنی.و همایونم میگفت وقتی فریبا خودش راضیه پس اشکالی نداره.
رسول گفت از وقتی من عضو شدم رعایت میشده،اینجا یه مکان عمومیه.لطفا رعایت کنین.
همایون گفت من جواب شمارو دادم،لزومی نمیبینم دوبارم جواب بدم.
جو داشت کمی آروم میشد که فریبا اومد.بعد سلام و احوال پرسی با بچه‌ها،گفت بحثی که شده درمورد حفظ حرمت،دوستان اگه موافقین درموردش صحبت کنیم؟.
اولین نفری هم که موافقتش رو اعلام کرد من بودم.گفتم بحثی نیست فقط یه سوال داشتم که چرا همایون بدون گفتن خانم دخترا رو صدا میزنه البته بعضیا شونو؟

همایون جواب منو اینطور داد که:آشنایی من با فریبا و بهار به همین چند روز پیش بر نمیگرده.خیلی وقته میشناسمشون.طبیعیه صمیمیت بیشتری بینمون باشه.
من با این جواب قانع شدم اما مثل اینکه رسول به این راحتیا قانع نمیشد چون دوباره بحثو شروع کرد.
میگفت نباید تو گروه که یجای عمومیه انقدر صمیمی باشید،اگه خیلی صمیمی هستین برین PV.
بحث خیلی بالا گرفته بود و رسول کم کم داشت به فریبا بی احترمی میکرد و حرفایی میزد که تاحالا از این حرفا تو گروه زده نشده بود.
رسول به فریبا میگفت شما با چادر گذاشتن فقط تظاهر به دین داری میکنین.
میگفت شما چرا به میلاد(عضو گروه) تذکر دادین که عکس و کلیپ نامربوط با گروه نفرسته؟
فربیا گفت این موضوع هیچ ربطی به صدا زدن اسم نداره.
اما رسول اصلا این حرفارو قبول نداشت،و فقط داشت حرف خودشو میزد.میگفت من چند روز صبر کردم چیزی نگفتم اما شما به رفتارتون ادامه دادین.
و همینطور داشت به بی احترامیاش ادامه میداد.اصلا نمیدونم چرا اونشب اینطوری شده بود.
پسر خیلی مودبی و خوبیه،اون شب یهو جوش آورد،یا بقول فریبا برق گرفتتش.
مدیر هرچقدر بهش میگفت بی احترامی نکن اگه همینجور به بی احترامیت ادامه بدی مجبورم از گروه اخراجت کنم اما رسول همینجوری ادامه میداد و میگفت هرچی گفتم لایق شما بود.
ایمان یکی دیگه از عضو گروه،با رسول صحبت کرد و میگفت عکس و کلیپ با صدا کردن اسم خیلی فرق داره. عکس شاید یکی دوست نداشته باشه ببینه چون به دین و موضوعات شرعی ربط داره،و گناه محسوب میشه.
همه بچه‌ها یجوری میخواستن این جو رو آروم کنن اما مثل اینکه نمیشد کاریش کرد و رسول سر حرفش مونده بود.
به فریبا(مدیر) میگفت شما هنجار شکنی کردین!
و یچیزی گفت که من دهنم وا موند.
گفت آره هستن آدمایی که گرگی در لباس میش اند.
این حرف رو به فریبا زد.
دیگه حرفاش از بی احترامی گذشته بود به توهین رسیده بود.کلش داغ کرده بود اون شب.
اما باز هرکی میخواست یجوری آرومش کنه تا دست از حرفاش برداره.
نوید(عضو گروه) گفت توی این گروه شما دارید در مورد یه لفظ آقا و خانوم بحث میکنید
در صورتیکه خیلی از گروه ها هستن دختر و پسرایی که حرفایی توی جمع گروه به هم میزنن،که پسرا توی جمعای خصوصیشون به هم نمیگن.

خلاصه کنم حرفم رو.

هرچقدر ما سعی کردیم جو رو آروم کنیم نمیشد.
رسول رو حرفش مونده بود،میگفت اینجا همه باید دخترا و پسرا همدیگه رو با آقا خانم صدا بزنن درغیر این صورت باید برن PV.
در آخر هم فریبا از همه بچه‌های گروه نظر خواست که رسول رو Remove کنه یا نه؟.
ماهم دیدیم واقعاً کاریش نمیشه کرد هیچ جوره نمیشه این پسر رو از خر شیطون آورد پایین،و از طرفی هم امکان این بود که شرایط از اینی که هست بدتر بشه و توهین ها بیشتر.موافقت کردیم که رسول از گروه بره.

دوستان حالا من از شما میخوام که دورمورد این ماجرا نظرهاتونو بگین.
آیا حق با رسول بود که میگفت باید توی گروه دخترا و پسرا همو با خانم و آقا صدا بزنن.
یا با همایون که میگفت بستگی به نظر طرف مقابلم داره که باید ناراحت بشه.
منتظر نظر های شما عزیزان هستم...


نکته: تمام اسم های عضو گروه تغییر کرده و اسم واقعی اعضا نیست!.


 امیدوارم سرتون رو درد نیاورده باشم...بدرود.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۱
میثم ر...ی