زندگی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدادی در المپیک ریو» ثبت شده است

سلام به دوستان عزیز




دیروز صبح من زودتر کارمو شروع کردم چون منم میخواستم همراه خواهرم اینا برم قزوین خونه‌شون،احتمالش بود که قبل ظهر راه بی افتند.
همینکه مقداری از کارم رو انجام داده بودم،یهو یه ماشین اومد تو حیاط مون.اول فکرکردم خواهرم اینان،کمی که دقت کردم متوجه شدم خالم اینان که قزوین زندگی میکنن اومدن.منم مجبور شدم لپ تاپ رو خواموش کنم.
خالم که با پسرش و شوهرش و دوتا عروساش اومده بودن،تا بعد ساعت ۱۲ظهر موندن و رفتن.

وقتی که رفتن من لپ تاپ رو روشن کردم.خاطره روز قبل رو آماده کردم،همینکه تموم شد خواستم ارسال کنم برق قطع شد و مودم وای فای خواموش شد!دیگه نمیدونستم چیکارکنم،تمام کارام رو دستم موند.آخر نشد کارمو تموم کنم.

ساعت یکو نیم بود که خواهرم زنگ زد گفت به میثم بگو آماده شه ما تا یه ساعت دیگه میایم.
منم سریع نهارمو خوردم بازم مثل همیشه با کمک مامانم آماده شدم،چون میدونستم وقتی خواهرم اینا بیان وقت معطلی ندارن و باید سریع راه بی افتیم.
خواهرم اینا یک رُب قبل از ساعت معین شدشون اومدن،یعنی ساعت ۲ و رُب.و با عجله زیاد حدود ۲٠دقیقه بعد راه افتادیم.بخاطر همین عجله با مامانم نشد خوب خداحافظی کنم.

وقتی داشتیم میرفتیم تا میونه ی راه کولر روشن بود و دمای داخل ماشین عالی بود.اما از وسطاش شوهرخواهرم مثل همه‌ی آقایون کولر ماشینو خاموش کرد و شیشه رو آورد پایین.بادی که از بیرون به ما میخورد گرماش اندازه‌ی تنور آجور پزی بود.
البته منکه با هوای گرم مشکلی ندارم و یجورایی هوای گرمو دوست دارم.

بالاخره ساعت ۵ و نیم عصر رسیدیم.منم خسته و کوفته همون لحظه دراز کشیدم.
راستی دیروز "پنجشنبه" احسان حدادی در پرتاب دیسک المپیک مسابقه داشت که متاسفانه تو همون مرحله‌ اول حذف شد.

به خودم قول داده بودم که شب خیلی زود بخوابم اما باز خاطره نویسی منو تا ساعت ۲:۱۳ دقیقه طول کشیده.


بدرود.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۵
میثم ر...ی