زندگی

۲۷ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

زندگی

 

آبشار آتشگاه در شهرستان لردگان قرار دارد،و با داشتن مسیر سه کیلومتری درجمع طولانی ترین آبشارهای کشور،جایگاه نخست را به خود اختصاص داده. این آبشار زیبا جلوه‌ی بی‌نظیری به منطقه داده است.

 

آبشار آتشگاه در فاصلهٔ ۴۰ کیلومتری شهر لردگان و ۱۹۰ کیلومتری شهرکرد و ۲۰ کیلومتری روستای سردشت قرار دارد. این آبشار در دره‌ای به طول سه کیلومتر قرار گرفته و مسیر آن از محل چشمه تا اتصال به رودخانه خرسان را فضای سرسبز از انواع درختان و گیاهان جنگلی فراگرفته‌است و شیب زیاد و پستی و بلندی‌های دره، آبشارهای کوچک متعددی را ایجاد کرده‌است.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۵
میثم ر...ی

زندگی

 

در قدیم کاربرد آسیاب‌های آبی و بادی برای آسیاب کردن گندم و برنج بوده است اما امروزه به عنوان آثار تاریخی مکانی برای بازدید کنندگان می‌باشد. یکی از آن‌ها را می‌شود به آسیاب‌های آبی دزفول اشاره نمود.

 

آسیاب‌های آبی دزفول یکی از آثار ارزشمند تاریخی شهرستان دزفول در استان خوزستان به شمار می‌رود و به عنوان آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. تعداد آسیاب‌ها در دوره‌ صفویه حدود ۵۰ تا ۶۰ عدد بود که بخشی از آنها در اثر سیلاب‌های فصلی تخریب شدند. درون آسیاب‌ها با داشتن ۲ تکه سنگ،قسمت پایین ثابت،و بر اثر نیروی آب رودخانه چرخ بالایی به چرخش درآورده می‌شده است. در هر آسیاب پنج نفر کارگر داشته که مسئولیت‌های مختلفی داشته‌اند.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۱:۱۳
میثم ر...ی

 

تا چند هفته برای این بخش تنفس اعلام میکنم!

دلنوشته‌ی شماره (17)

دلنوشته‌ی شماره (16)

دلنوشته‌ی شماره (15)

 

دلنوشته‌های بیشتر در ادامه مطلب...

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۰:۱۰
میثم ر...ی

زندگی

 

جزیره‌ی آیتوتاکی یکی از ۱۵ جزیره در جزایر کوک است. این جزیره‌ی زیبا به مساحت ۱۸,٠۵ کیلومتر مربع،و جمعیت ۲,۱۹۴ نفر را داراست.

 

در قلب اقیانوس آرام یک دریاچه ی مرجانی در میان جزایر کوک وجود دارد. جزیره ی فوق العاده زیبای آیتوتاکی با طبیعت وحشی و زیبای خود شرایطی فوق العاده استثنایی دارد و برای گردشگران شبیه تصور آن ها از بهشت است. به جز قسمت هایی که آب ها آبی رنگ است ایتوتاکی قسمتی دارد که شن آن سفید و آب آن شفاف و تمیز است.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۱:۰۶
میثم ر...ی

زندگی

 

آتشکده سیاهگل یکی از آثار تاریخی استان ایلام و در ایوان،منطقه سیاهگل قرار دارد. ساخت این اثر مربوط به دوره ساسانیان است و در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۷۹ به ثبت آثار ملی رسیده است.

 

این بنای تاریخی داخل دشتی کوچک قرار دارد و دارای ایوانی مربع شکل به اندازه ۵*۵ متر و ارتفاع حدوداً ۱۰ متر می‌باشد. قطر دیوارهایش یک متر، دارای آتشدان و در قسمت فوقانی، سوراخ‌هایی وجود دارد که شاید برای خروج دود حاصل از سوخت باشد. آتشکده در ساحل جنوبی رودخانه «گه نگیر» و با فاصله تقریباً ۷۰۰ متر از آن قرار گرفته و دارای چهار دروازه به طرف چهار جهت اصلی می‌باشد.

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۹:۰۲
میثم ر...ی

زندگی

 

در استان لرستان به دلیل آب هوای مناسب، تفرجگاه های بسیاری وجود دارد.یکی از زیباترین آن‌ها می‌شود به تفرجگاه تخت شاه(کهمان) اشاره کرد که در ۶ کیلومتری شمال شهرستان سلسله قرار دارد.

 

این تفرجگاه در دره ای بسیار زیبا و با طراوت با چشمه های بسیار پر آب و سرد ، درختان کهنسال گردو و برخی درختان جنگلی دیگری قرار گرفته است. در میان چشمه و زیر درختان گردو و آثار و بقایای تخت گاهی وجود دارد که گویا یکی از حکام قاجاریه آن را ساخته اند و شاید وجه تسمیه آن یعنی (تخت شاه) به این دلیل باشد.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۱:۲۸
میثم ر...ی

زندگی

 

یکی از تاریخی ترین مکان‌های گردشگری و زیارتی استان قم را می‌شود به کوه خضر نبی اشاره کرد که با ارتفاعی حدود ۳٠٠متری در ادامه رشته‌کوه زاگرس قرار دارد.

 

کوه خضر نبی در ۶ کیلومتری مرکز قم به سمت جنوب و در جوار شهرک قدس قرار دارد. شهر قم را از فراز این کوه می‌توان دید. بر قله این کوه در سه هزار سال پیش غاری بوده که امروز به مسجد کوچکی تبدیل شده‌است و گفته می‌شود که محل زیارت خضر نبی بوده‌است. این کوه در گذشته محل نیایش عارفان بوده‌است.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۶ ، ۱۷:۵۹
میثم ر...ی

زندگی

 

تو این سه روزی که گذشت،خواهرام و داداشم با خانواده‌هاشون مهمون ما بودن.هرساله اگه شرایط مناسب باشه میان تا در هیئت و مراسم عزاداری زادگاهشون حضور داشته باشن. امسال هم خواهر بزرگم از قزوین خودشو رسوند؛داداش کوچیکم و خواهر کوچیکمم که فاصله‌ی زیادی با ما ندارن اومدن خونه‌مون. اما هرکدوم به ترتیب که در ادامه توضیح میدم(حوصله کنین و تا آخر بخونین😉)

 

غروب پنجشنبه خواهر بزرگم اینا رسیدن شمال.چند دقیقه اومدن خونه‌مون موندن و بعداز یه سلام و احوال پرسی،رفتن خونه‌ی پدرِ شوهر. موقع رفتن گفتن که فردا بعدازظهر (جمعه) میایم خونه‌تون.
فرداش که احتمال داشت داداش کوچیکم اینام بیان خونه‌مون،مادرم به زن داداش بزرگم تماس گرفت و برای شام دعوتشون کرد. البته داداشِ زن داداشم که پسرداییم باشه شام مهمون داداشم اینا بود.و به این ترتیب مادرم پسرداییم رو هم دعوت کرد.(داداش و زن داداشم پسردایی دخترعمه هستن).

 

بعدازظهر جمعه خواهر بزرگم اومد. و همچنین خواهر کوچیکم که قرار بود شنبه بیاد،به اصرار بچه‌هاش به همراه خواهر بزرگم اومدن خونه‌مون. و بعدش زن داداشم با داداشش اومدن. ماجرای دوستی و صمیمیت منو پسرداییم رو نوشتم.دوستی‌مون خیلی قدیمی و صمیمیه. بخاطر همین وقتی اومد باهم نشستیم یه گوشه شروع به صحبت کردیم.

 

همون شب خواهرام رفتن هیئت،خواهر بزرگم برای هیئت عزاداری اومده بود و دیگه طاقت موندن نداشت.رفتن و ماهم خونه موندیم.گفتن زود میایم و واقعا زود اومدن. خلاصه اون شب گذست و زن داداشم پسرداییم بعد شام رفتن.

 

فرداش که روز شنبه بود،ظهرش خواهرزادم که در حال گذرندون دوره خدمتشه،باگرفتن چند روز مرخصی اومد خونه‌مون. در اون روز من منتظر بودم اگه دسته عزاداری به مسجد محله‌مون آوردن،من سریع با ویلچر برم برسم بهشون اما استثنائاً امسال هیچ هیئتی از جلو خونه‌مون رد نشد. اما شبش که شب عاشورا بود همگی رفتیم مسجد و در هیئت حضور داشتیم. خلاصه پس از ۱٠روز انتظار در یه مراسم عزاداری شرکت کردم! حدود سه ساعت موندیم و بعدش برگشتیم خونه.

 

روز یکشنبه،روز عاشورای حسینی.صبح دیروز خواهر بزرگم صبح زود رفت خونه‌ی پدرشوهرش تا زودتر حرکت کنن به سمت قزوین که به ترافیک نخورن. همونطور که گفتم امسال خیلی دوست داشتم با ویلچر به همراه دسته‌ی عزاداری محله‌مون برم تا اون زیارتگاهی که همه‌ی دسته‌های عزاداری مقصدشون اون مکانه.اما مسیر راه خیلی طولانی بود و به پایان مسیر نمیرسیدم. به همین دلیل ما مثل هرسال با ماشین رفتین همونجایی که تمام دسته‌های عزاداری از همون مسیر رد میشن تا به مقصد برسن. امسال هم خیلی جای خوب تونستیم ماشین رو پارک کنیم و من میتوتستم با فاصله‌ی نزدیک دسته‌ها رو تماشا کنم.

 

تماشای زنجیر و زن‌ها و شور عزاداری به من حس خوبی میداد. مخصوصا که بعضی دسته‌ها به همراه علم میومدن! دیدن این علم ها واقعا لذت بخش بود. البته من کاملا با حمل علم مخالفم چون هم از نظر شرعی و هم از نظر سلامت بدنی این کارو تایید نمیکنن. اما تنها چیزی که خیلی خیلی آزاردهنده بود و منو به فکر فرو برد: نوع حجاب بعضی از دخترخانم های حاضر در این دسته‌ها بود.گاهی وقتا احساس میکردم که انگار این مراسم رو با مراسم جشن در سالن‌های سر پوشیده اشتباه گرفتند.
خواهر من،مراعات لطفاً! بگذریم...

 

حدود ساعت دوازده بود که حرکت کردیم به سمت خونه.البته مثل هرسال اول رفتیم به جستجوی غذا نذری. یه دوری که تو شهر زدیم چند پرس غذا قسمتون شد و رفتیم خونه.
بعداز صرف غذا بهترین فرصت بود برای خواب،مخصوصا برای من که حسابی خسته شده بودم. یکم که خوابیدم، دیدم خواهرم و داداشم اینا آماده شدن و دارن میرن.منم یه لحظه چشمامو باز کردم و بعد خداحافظی باز به خوابم ادامه دادم. معلومه خیلی کمبود خواب داشتم چون بعد دو ساعت بزور بیدار شدم!.

 

دهه محرم امسال خیلی زود تموم شد،خیلی زودتر از سال‌های گذشته.نمیدونم چرا! امیدوارم عزاداریامون هرچند ناچیز اما قبول بوده باشه.

 

✍️دوشنبه ٠۲:۲٠ بامداد.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۱:۲۹
میثم ر...ی

زندگی

 

بنای متبرکه حسین ابن علی علیه اسلام پس از چندین بار ویرانی و تخیرب به دست پادشاهان و سلطه گران قرون گذشته در سال ۳۷۱ قمری به بازسازی کامل رسید. و امروزه اولین آرزوی همه مسلمین حضور در این مکان نورانی است.

 

حرم امام حسین یا حرم حسینی در کربلا، مدفن ابی عبدالله حسین بن علی، مشهور به سیدالشهداء پیشوای سوم شیعیان است. در زمان خلافت یزید بن معاویه، در مخالفت با وی جنگید و روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری برابر با پنجشنبه، ۲۰ مهر ۵۹ هجری خورشیدی (۹ اکتبر ۶۸۰ میلادی) در بیابانِ نینوا (کربلای کنونی در کشور عراق) شهید شد و پس از چند روز همان‌جا به خاک سپرده شد. در این حرم، امام حسین(ع) به همراه علی اکبر در پایین پا و علی اصغر بر سینه در ضریح دفن اند. همچنین بیشتر شهدای کربلا کمی آن‌سوتر در حرم به خاک سپرده شده‌اند. در شمال شرقی حرم حسین بن علی(ع) حرم عباس بن علی(ع) قرار دارد. مابین دو حرم را بین الحرمین می‌گویند.

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۶ ، ۱۱:۳۵
میثم ر...ی

زندگی

 

چشم به هم زدیم هشت روز از ماه محرم گذشت! شب‌ها مسجد محله‌مون هیئت دارن و مراسم عزاداری برپاست. مرکز محله‌مون هم تکیه زدنو خرما و چای خیرات میدن. منم دو روز پیش،بعداز چند روز از خونه زدم بیرون.رفتم تا جلو تکیه و چند دقیقه‌ای اونجا موندم.

 

قرار بود مادرم بیاد تا باهم بریم جایی.چند دقیقه منتظر موندم اما نیومد. باهاش تماس گرفتم و گفتم من میرم سمت مسجد تو هم زودتر بیا.و راه افتادم.... رسیدم دم در مسجد،باز چندین دقیقه‌ای منتظر موندم تا مادرم خودشو برسونه.و باهم رفتیم داخل حیاط مسجد و برای اهل قبور چند فاتحه ای خوندیم و برگشتیم سمت خونه.

 

آخر و اول هفته خونه‌مون پر زِ مهمان است. امیدوارم بتونم این دو شب پایانی در هیئت شرکت کنم. عزاداری تو هیئت یه حس حال عجیبی داره،مخصوصا وقتی چراغ‌ها خاموش میشه و مداح میخونه و همه درحال سینه زنی هستیم. تو اون لحضات انگار رو زمین نیستی،انگار روحت برا خودت نیست،انگار از تمام زشتی‌ها دور شدی و داری به روشنایی واقعی میرسی.خیلی جو عجیبیه!

 

پ ن ۱: از همه‌تون التماس دعا دارم.

پ ن ۲: راستی از علیرضا بلوچی بیان کسی خبر نداره؟ دو روزه وبش غیرفعال شده!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۶ ، ۱۰:۲۷
میثم ر...ی