زندگی

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک برد دل چسب

 

وااااای روز گذشته،چه روزی بود!
من مطمئنم با همین جمله،همه مخصوصا پرسپولیسی ها فهمیدن منظورم چیه.چه بردی شیرینی.اونم تو زمین حریف!
😀 اونم بعد از اینکه عقب افتادی!🙃 اونم دقیقه نود!😉 اونم با گل طارمی!😍 دیگه ازین بهترم مگه داریم!!! 😇

 

دیروز دقیقا نمیدونستم بازی چه ساعتی شروع میشه.یکی دو سالی هست زیاد برنامه‌های تلویزیون رو دنبال نمیکنم بخاطر همین از اخبار عقب میمونم.حوصله هم ندارم تو نت دنبال خبر بگردم و وفتمو تلف کنم.

 وقتی تلویزیون رو روشن کردم دیدم ۱٠دقیقه از بازی گذشته.یه لحظه گوشه تلویزیون رو نگاه کردم ببینم چقدر از زمان بازی گذشته اما یچیز جالب به چشمم خورد،اونم نتیجه بود! وای مگه میشه! ایول یک هیچ پرسپولیس جلو بود! 😃

پرسپولیس جلو بودو همینجوری هم داشت حمله میکرد.اصلا به الوحده مجال حرکت نمیداد.
زیباتربن صحنه در دقیقه ۲۴ اتفاق افتاد.وقتی تماشاگرای ایرانی با گفتن نوروزی روحت شاد یه صحنه خاصی رو ایجاد کرده بودن. 😌

بازی خوب پرسپولیس ادامه داشت.چه موقعیت‌هایی رو از دست میدادن!😟 چندتا موقعیت مهدی طارمی داشت و نتونست گل کنه!😒
بهترین موقعیت رو کامیابی نیا از دست داد. 😑
نیمه اول خیلی خوب و امیدوار کننده تموم شد.

بازم مثل بازی قبل گام اول من کارامو وسط نیمه انجام دادم.

در نیمه دوم الوحده امارات کم کم داشت جلو میکشید.
حدود ۱٠دقیقه گذشته بود که الوحده یه تعویض کرد.به ۵ دقیقا از تعویضش نگذشته بود که همون بازیکن گل مساوی رو برای الوحده زد! 😠

الوحده با این گل روحیه گرفت و پرسپولیس هم فقط احساسی حمله میکرد،برنامه‌ی خاصی نداشت.
چند دقیقه بعد؛یعنی دقیقهٔ ۶۶ با اشتباه عجیب سیدجلال که دقیقا مشخص نبود میخواست با توپ چیکار کنه!
😐 با این حرکتش فرصت خوبی به بازیکنان الوحده داد و اوناهم قدرشو دونستن و به گل دوم رسیدن. 🙄

بازی دیگه دست الوحده ای ها بود.کاملا مشخص بود پرسپولیس ها امیدشونو از دست دادن.خستگی از چهره‌شون می بارید.
همینطور زمان میگذشت منم مطمئن بودم بازی تمومه.
اما بازی تازه شروع شده بود.کمتر از ۱٠دقیقه به پایان بازی مونده بود که بالأخره طارمی پاش یا بهتر بگم سرش به گلزنی باز شد. 😀

سانتر عالی ماهینی و پرش بلند طارمی و ضربه سرش،توپ به تیرک افقی خورد و رفت تو دروازه.

بعداز خوردن گل مساوی الوحده حملاتش بیشتر شد و چندتا موقعیتم هدر دادن.مخصوصا محاجم الوحده با بیرانوند تک به تک شد و بیرانوند با خطا متوقفش کرد.
همه انتظار کارت قرمز رو داشتیم اما خوشبختانه زرد بود.این فرصت خوبو الوحده از دست داد.
اما یکی دو دقیقه بعد احمدزاده یه خطا پشت محوطه گرفت و یه فرصت خوب برای پرسپولیس پیش اومد.😋


احمدزاده خودش اول پشت توپ ایستاد که حودش بزنه.اما طی یه برنامه‌ی از قبل تمرین شده،سروش رفیعی یه سانتر چیپ پشت دفاع،جلوی دروازه بان...طارمی همیشه در صحنه هم خیلی سریع خودشو به توپ رسوند و با روی پای راست توپ رو زیر تاق دروازه چسبوند!😍

وااااای که چقد این گل قشنگ بود!😃 واااااای که چقدر چسبید این گل!👍
طارمی تمام فرصت‌های از دست دادشو به نحو احسن جبران کرد.👏 👏 👏
دیگه بهتر از این نمیشد بشه.

نتایج دیگر نمایندهامون هم خیلی خوب،فقط ذوب آهن نتونست خوب نتیجه بگیره.
نتیجه به دست آمده از نمایندهامون:
الجزیره امارات ٠~۱ اس خوزستان ایران
التعاون عربستان ٠~۳ استقلال ایران
الأهلی عربستان ۲~۱ ذوب آهن ایران

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۲
میثم ر...ی

سلام دوستان عزیز


هیجان وصف نشدنی
 
دیروز صبح که مثل هرروز با خستگی و بی حوصلگی بیدار شدم،اصلا فکرشو نمی‌کردم روز پر هیجانی رو بگذرونم


دو سه روزه که مادرم کسالت داره،بخاطر حساسیت فصلی باشه گمونم.دیروز صبح خواهر کوچکم اومده بود خونه‌مون تا هم یه سری به مادرم بزنه و هم کمی کارهای خونه رو انجام بده.
یکی دوساعتی موندن،موقع رفتن که شد دیدم هوا عالیه.آسمون آبی،آفتاب گرم مثل اواخر بهار
☀️
 
دیدم این هوا جون میده واسه ویلچر سواری تو حیاط
😎
آخرین و تنها باری که با ویلچر رفته بودم بیرون حدود دو ماه پیش بود که خاطره اون روزهم نوشتم یک روز پر هیجان دیگه بعد اون روز آسمون ساز نا سازگاری زد و همش داشت می‌بارید و سرما بود.

خلاصه آماده شدم،همینکه خواستم سوار ویلچر شم داداش برزگمم اومد.اینجوری خیالم راحتتر شد برای پایین رفتن از رمپ.
اینبار جراتم بیشتر شده بود،خودم راحت از رمپ رفتم پایین
💪 فقط داداشم از جلو مراقبم بود که یهو کله پا نشم.

اول یه دوری تو حیاط زدم.دم خونه‌مون یه رودخونه هست،رفتم کنارش.خداروشکر اینبار توش آب بود اما انقدر علف هرز توش بود که بزور میشد آب رو دید
😟
بعدش رفتم پشت حصار برچینی خونه‌مون.خاطره زیادی ازش دارم؛یه حس نوستالژی داره برام 😇

خلاصه حدود یه ساعتو نیم تو حیاط و کوچه‌مون چرخیدم،دیگه خسته شده بودم.قرار بود داداشم بعد انجام کارش بیاد کمکم برم از رمپ بالا،اما دیگه حال منتظر موندن نداشتم.
تصمیم گرفتم خودم برم بالا،به مادرمم گفتم راهنماییم کنه صاف از رمپ بالا برم
🤓

نمیدونم چرا دیروز انقدر جراتم زیاد شده بود! از خدا که پنهون نیست،از شما چه پنهون من یخورده آدم ترسویی‌ام😁 ،اما نمیدونم چرا اینبار شجاع شده بودم!🤔
استارت کارم عالی بود؛تا وسطای رمپ خیلی خوب رفتم.
ولی از اونجا به بعدش شیب رمپ زیاد شد.منم کم کم داشتم خسته میشدم و کار با جو استیک برام سخت شده بود.

به زحمت ویلچرو یخورده دیگه بردم؛حدودا آخرای راه بودم که یهو متوجه شدم دو تا چرخ جلو بلند شدو ویلچر از عقب داره برمیگرده!
😱
خداروشکر مادرم بودو از جلو ویلچرو نگه داشت.
حالا نمیدونم باید چیکار کنم.نه میتونم ببرم بالا،نه میشه ویلچرو ولش کرد.
😐
توضیح کامل این لحظات واقعا غیر ممکنه،فقط اینو بگم: تو اون شاید یک دقیقه برام یساعت گذشت.از هیجان زیاد قلبم یادش رفته بود بتپه،چشمم سیاهی میرفت؛خلاصه رفتم به اون دنیا یه سری زدم و برگشتم. 😰
بالأخره با زحمت و هیجان زیاد به مقصد رسیدم.خدا خیلی رحم کرد 🙏
 

بدرود.

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۰۶
میثم ر...ی

گام اول

 

فصل جدید لیگ قهرمانان آسیا شروع شد و پرسپولیس دیروز در اولین مسابقه مقابل الهلال عربستان قرار گرفت و به نتیجه مساوی رضایت داد.

 


پرسپولیس دیروز اولین بازیش رو در آسیا انجام داد.میزبان بود اما نتونست یا نذاشتن از امتیاز میزبانیش استفاده کنه.
آل سعودی ها به راحتی جون حدود ۵٠٠ نفر از هم وطنان مونو گرفتن بعد با وقاحت تمام ایران رو برای ورود به کشورشون تحریم کردن
😡
به همین دلیل،بلاجبار دو تیم در یک کشور بی طرف،مسقط عمان بازی کردن.

بازی ساعت ۱۸:۳٠ شروع شد.منم برنامه‌ریزی‌ کرده بودم بین دو نیمه کارای غروبم رو انجام بدم.
نیمه اول بازی خیلی کند و سرد بود.موقعیت خاصی رو دروازه‌ها نبود،جز چندتا ضربه از راه دور که با فاصله به بیرون میرفت
😴
توپ هم بیشتر رو هوا بود.بجای Football ، بازیشون بیشتر شبیه Headboll بود.
خلاصه نیمه اول به همین ترتیب به پایان رسید.

طبق قراری که با خودم گذاشته بودم بلافاصله بعد صدای صوت کارم رو شروع کردم تا اتمام زمان استراحت،من نصف کارو تموم کردم.داشتم ادامه کارو انجام میدادم؛هنوز چند ثانیه‌ای از شروع نیمه دوم نگذشته بود که مادرم (بادقت شاهد بازی بود) گفت عه دعوا!
😑 من سرمو از مانیتور لپ تاپ چرخوندم طرف تی وی و دیدم بعله درگیری شده و مسلمان مثل همیشه مرکز درگیری حضور داره😒

بازی نیمه دوم گرم تر شده بود و هیجان بازی هم رفته بود بالا اما من هنوز مشغول کار بودم!
به کارم سرعت دادم،خواستم سریعتر کارو تموم کنم که زودتر به ادامه فوتبال برسم.
همینطور تو عمق کار بودم که مادرم گفت آها آها آها گل گل...
😀
من برگشتمو خوشحالی بازیکنارو بعدشم صحنه آهسته گل رو دیدم.گل قشنگی بود.محسن مسلمان؛دقیقه ۶۸؛پشت محوطه،بقل پای چپ؛روی زمین و گوشهٔ دروازه😍

بعد از گل استرس و اضطراب رفته بود بالا.نمیدونم چرا این بازی برای مادرمم مهم شده بود!مدام دقیقه هارو حساب میکرد تا ببینه چقدر مونده به پایان بازی.
شاید بخاطر اینکه تو این بازی فقط پرسپولیس نبود؛پرسپولیس نماینده ایران بود؛بخصوص وقتی حریف عربستانی باشه،لذت شکست دادنش خیلی بیشتر میشه
💪

همینطور با دقت و هیجان داشتیم بازیو نگاه میکردیم که روی یه ضربه کرنر الهلال به گل رسید و تمام ذوق و شوق مون خوابید
☹️
فقط ۸ دقیقه تا انتهای بازی مونده بود.
بعد از گل هم پرسپولیس سعی کرد حمله کنه اما دیگه قدرتی براش نمونده بود.واقعا نایی برای راه رفتن نداشتن،بیشتر از الهلالی ها به تساوی راضی بودن
😕
در آخر هم بازی با نتیجه ۱ - ۱ به پایان رسید.

نتایج سه نماینده دیگر ایران در جام باشگاههای آسیا:
استقلال خ ایران ۱ - ٠ الفتح عربستان
الاهلی امارات ۲ - ۱ استقلال ایران
العین امارات ۱ - ۱ ذوب آهن ایران

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۹
میثم ر...ی