دیروز بعدازظهر درخواب عمیقی فرو رفته بودم.توی خوابم صداهای عجیب و غریبی میشنیدیم،صدا ها خیلی برام آشنا بودن؛داشتن منو از خواب ناز بیدار میکردن.هرچقدر سعی کردم به خوابم ادامه بدم نشد و بالاخره بیدار شدم دیدم خواهر کوچیکم با بچه هاش اومدن.سروصدای خواهرزادههام بود :|
خواهرم گفت بیدارت کردیم؟گفتم نه میخواستم بیدار شم.
بلند شدم و مامانم چای آورد،خواهرمم پیراشکی لقمهای گرفته بود؛خوردیم جاتون خالی چسبید.
بعداز کمی صحبت طبق معمول من نشستم پشت لپ تاپ و تا به کارم برسم،اما نت رفت رو اعصابم.چند روزی هست سرعت قطع و وصل شدن نت به ثانیه میزنه.انگار دگمه اتصال نت رو دادن به بچه تا باهاش بازی کنه!موندم تو کار این مسئولین بی مسئولیت :|
واسه نیم ساعت کار یساعت و نیم معطل شدم.
میگن وقت طلاست اما تو این مملکت اندازه سنگ سیاه هم ارزش نداره.
راستی بعداز گذشت بیش از ۱٠روز تحویل کار به مدیر سایت،امروز حق زحمت مارو واریز کرد.
واقعا برام جای سواله این یارو تلگرامشو تو کدوم سیستمش نصب کرده که هر سه چهار روز درمیون چک میکنه!.!
من هردفع بهش پی ام میدادم چند روز بعد نگاه میکرد.